اصرار ماسک بر بامزه بودن، و یک ادعای بزرگ!
ما میتوانیم درباره ارزش و اهمیت دستاوردهای ایلان ماسک (مانند ساخت تسلا، نقشآفرینی در پروژههای دولتی یا جاهطلبی برای سفر به مریخ) بحث کنیم، اما احتمالاً همه در یک مورد توافق داریم: اصرار او بر اینکه فردی بامزه به نظر برسد، آزاردهندهترین خصیصه اوست.
از ارجاعات ثابت او به «4:20» گرفته تا «دانکهای» توئیتری، عطش ماسک برای تایید شدن، حد و مرزی ندارد. واقعاً آزاردهنده است وقتی ثروتمندترین فرد روی زمین یک شوخی میکند و بعد با نگاهی مضطرب، منتظر میماند تا همه در اتاق بخندند.
اما در هفته گذشته، کنجکاو شدم؛ زمانی که ویدیویی از ماسک منتشر شد که به جو روگان میگفت: استفاده از حالت نامتعارف (Unhinged Mode) گراک (Grok AI) برای اجرای یک «شوخی تند و حماسی»، روشی قطعی برای «خنداندن واقعی مردم در یک مهمانی» است.
آزمایش بزرگ: راکتهای انفجاری و شوخیهای «فراتر از باور»
ماسک با هیجان در بخشی از گفتوگوی سهساعته خود با جو روگان میگوید:
«دوربین را به سمت آنها بگیرید و بپرسید: حالا یک شوخی تند درباره این شخص بساز… و سپس بگویید: نه، نه، آن را حتی بیادبانهتر کن. از کلمات ممنوعه استفاده کن.»
ماسک با خنده و حتی بالا بردن دستهایش ادامه میدهد: «در نهایت، مثل این است که: وای خدای من! یعنی میخواهد یک موشک را به زور از پشت به شما بچپاند و منفجرش کند. سطحش فراتر از تصور است؛ فکر کردن به آن فراتر از باور است.»
بهترین شوخیها و کنایهها معمولاً هوشمندانه هستند، نشاندهنده آشنایی با فرد مورد شوخیاند و میزان مناسبی از تندی را در خود دارند. اینها کارهایی نیستند که فکر کنیم یک مدل زبان بزرگ (LLM) بتواند در آن عالی عمل کند.
اما با توجه به نزدیک شدن به فصل تعطیلات و مهمانیها، با خودم گفتم چرا ادعای ماسک را تست نکنم؟ آیا Grok واقعاً میتواند تیکههای رکیک را بهتر از هر کس دیگری تحویل دهد؟ تصمیم گرفتم با اجازه دادن به گراک برای «تیکه انداختن» به همکارانم در محیط کار، یک دور آزمایشی بزنم. (البته توصیه نمیکنم کسی این کار را در محل کار انجام دهد.)
نتیجه ناامیدکننده: کلمات ممنوعه، شوخیهای تکراری
من و سه نفر از همکارانم در دفتر رئیس دور هم جمع شدیم تا این وظیفه نسبتاً خجالتآور را به صورت خصوصی انجام دهم: به Grok دستور دادم تا یک به یک ما را «روست» کند. از دستورالعملهای دقیق ایلان ماسک استفاده کردم؛ «کلمات ممنوعه» و هر چیز دیگری.
البته، همه ما هنگامی که Grok به من گفت موهای جلوی سرم شبیه به «موهای ناحیه تناسلی» است، از خنده ترکیدیم. اما این هیجان به سرعت فروکش کرد. هر چهار نفر ما نسخههای متفاوتی از یک سری توهینهای بسیار مبتدی دریافت کردیم که عبارت بودند از:
- شبیه «دورریختنیهای یک چوببر» بودن.
- شبیه «مقعدِ خشکیده» بودن (بسته به میزان تندی که تشویق میکردم).
- شبیه یک «کتابدار لعنتی» بودن.
- شبیه «فاجعهای از یک مغازه دستدومفروشی» بودن.
- زدن عینکی که از «زبالهدانی یک هیپستر» پیدا شده است.
در نهایت، این موضوعات رایج به توصیف یکی از ما به عنوان «هیپستر توئیدپوشی که در تست استخدامی چوببرها رد شده است» ختم شد. گراک در ادامه به فرد مورد شوخی توصیه کرد که صاف بنشیند «قبل از اینکه آن شلوار جین پاره شود و آن کون غمگین و کُردروییدوست شما را نمایان کند.»
Grok، رباتیک و خستهکننده
با وجود تمام صحبتها در مورد «نامتعارف» بودن (توجه کنید، این یک چتبات است که میداند چگونه مسائل را از ریل خارج کند؛ قبلاً حتی خود را «مکا هیتلر» نامیده بود)، این نتایج به طور ناامیدکنندهای خستهکننده و ملالآور بودند. در واقع، وقتی پیشنویس این مقاله را شروع کردم، «تصحیح خودکار» نام فایل Google Doc من را از «Grok roast» به «Grim roast» (شوخی غمانگیز) تغییر داد. زحمت تصحیحش را به خودم ندادم.
یکی از همکارانم اظهار داشت: «این [Grok] فقط حدود سه تیکه بلد است که بدون توجه به اینکه چه چیزی پوشیدهای، آنها را تکرار میکند. همچنین به نظرم احمقانه بود که مدام من را به خاطر پوشیدن کُردرویی مسخره میکرد، در حالی که شلوار کُردرویی نپوشیده بودم!»
هیچکدام از ما نمیتوانیم تصور کنیم که این شوخیهای نخنما شده را به عنوان یک «ترفند مهمانی» اجرا کنیم. اما با این حال، مایه دلگرمی است که بدانیم هنوز پول نمیتواند برخی چیزها را بخرد، از جمله انسان بودنِ جالب و بامزه.
به نظر میرسد این یک احساس رایج است، زیرا خود ایلان ماسک نیز زمانی که کلیپ جو روگان منتشر شد، در شبکه X مورد تمسخر قرار گرفت. یکی از کاربران به طعنه نوشت: «هی رفیق! اگه آروم نگیری، من با کلمات ممنوعه یه شوخی رکیک حماسی درباره تو انجام میدم. حواست باشه مرد!»، و دیگری ماسک را به عنوان «یک سیاهچاله که شوخطبعی را میمکد و از بین میبرد» توصیف کرد.
رئیس من عاقلانه تصمیم گرفت که توسط تلفن من مورد آزار قرار نگیرد، اما پرسید: «آیا این تکراری بودن به این دلیل نیست که ما همه روزنامهنگارانی از یک نسل مشخص هستیم؟»
مشتاق بودم این موضوع را آزمایش کنم، بنابراین وقتی به خانه رسیدم، Grok را روی دوست پسرم که روزنامهنگار نیست، امتحان کردم. او هم همان برخورد تکراری عینک، فروشگاه دستدوم و هیپستر بودن را دریافت کرد، هرچند میتوانم به کنایه چتبات درباره «تتوی مسخرهاش» حق بدهم. او به من توصیه کرد Grok را از روی گوشیام حذف کنم تا دیگر به ما گوش ندهد. من هم با کمال میل این کار را انجام دادم.










ارسال پاسخ